از دل نوشته های میثم بهرامی همراه با پاره ای از سروده هایی که ناتمامند

نمی دانی در این دل چه می گذرد نمی دانی

از دل نوشته های میثم بهرامی همراه با پاره ای از سروده هایی که ناتمامند

نمی دانی در این دل چه می گذرد نمی دانی

از دل نوشته های میثم بهرامی همراه با پاره ای از سروده هایی که ناتمامند
آخرین مطالب

داغ ستم


از داغ  ستم  بنده  به جانان چه بگویم

این راز نهان است به آنان چه بگویم

دردیست که بی جان بکشد جان تب آلود

از رقص  جوانان سر داران  چه بگویم

ای چشم پر از اشک پر از زنجره در باد

از همهمه این همه نادان چه بگویم

اکنون که تو   آزاد شدی رفتی از این بند

بر آنکه به جایت شده دربند به زندان چه بگویم

مهربان یک شبه نتوان سخن از راز نهان گفت

اینجا همه رندند به رندان چه بگویم

میثم بهرامی

ویرانه

       برکش دل از این خانه که از این خانه کسی رفت 

       ویرانه دل از خانه ویرانه بسی رفت


     درگیر نیایش نشو پروانه که دود است


      آینده آن کس که به گرد هوسی رفت 

         بودن و نبودن به سر خانه چه سخت است 

         اندیشه کن این بار چه کس با چه کسی رفت 

      دربند چه بودن چه نبودن و چه دربند


       دلمرده هر آنکس که پی دادرسی رفت


       مهربان برکش از این خان پر از آتش پر دود



            بازنده کبوتر که به ناز از نفسی رفت




             میثم بهرامی

 

شاد برد

  

همره   گیسوی رنگینش دلم را باد برد


 

چشم من افتاد و باد آن چیز که افتاد برد


 

یادگاری روی مویش چشم من یک بوسه زد


 

بوسه را دادم به او، خرداد برد


 

من به روی ماه او از پنج دادم نمره شصت


 

           گفته بود او پایه هفتاد است و شصت هفتاد برد


 

               گه گداری درهوایش درد دوری می کشم


 

دوریش را دور کردم دادمش مرداد برد


 

مهربان تنها نشین با یاد او واین روزها


 

شادمانی ، شادمانی، شادمانی ،شاد برد

 

میثم بهرامی


دختر همسایه


دختر همسایه یک کوچه بالاتر به من تک می زند


 

می رسد تا روبرویم زیر چشمی باز چشمک می زند


 

   تا ببیند هیچ کس اینجا و آنجا نیست گویا حال وی


 

  با پذیرایی ندارد فرق هی فک می زند


 

دختر همسایه یک کوچه بالاتر چه بد عاشق شده


 

خواستم لالا کنم دیدم پیامک میزند


 

 بوسه لب های سرخش حسرتی گویا شده


 

 شک ندارم رژ لب با مزه ترش لواشک می زند


 

مهربان شوخی نکن که این روی سگ بالا بیاد 


 

پشت دستی بی هوا دیدی یهو چک می زند

میثم بهرامی

پست

از دست تو دیوانه چه گویم که تو از دست برفتی 

هشیار نبودم من اگر پس تو چرا مست برفتی 

خواندی دگران را تو که یکباره به پستی 

بگذار ببینم تو چرا پست نبودی و چرا پست برفتی ؟

میثم بهرامیMeysamBahrami

درد می خرم

با توام دوره گرد !

شنیده ام درد داری، می خرم ،چند می فروشی ؟

می خرم ، درد دارم، شاید دردت به دردم خورد ، شاید ...

میثم بهرامیMeysamBahraami

خاطرات تو

چیزی تازگی ندارد

بر نگرد

چسب زخم

چسب زخم هم که باشی !

زخمشان که خوب شد دورت می اندازند .

آنجاست که می بینی 

تو مانده ای و سینه ای زخمی 

که هیچ چسب زخمی برای درمانت نیست 

از زخمی ها به دور باش 

زخم می زنند 

زخمشان که خوب شد جای تو دیگر کنارشان نیست .

میثم بهرامیMeysamBahraami

چیزی نگو !

چیزی نگو !

انتهای تمام ناگفته هایت را می دانم !

اینجا رسیدن به انتهای پشیمانی است .

کاش نگاهی نمی کردم، 

کاش چیزی نمی گفتم 

تا هرگز باور 

دروغی رنگین 

مردانگیم را پرسش برانگیز نمیکرد !

میثم بهرامیMeysamBahraami


شوخی

همه چیز از یک شوخی ساده آغاز شد ، 

دوستت دارم که نداشتی!

داشتی؟

نداشتی !

شوخی بود ، تمام شد ، ادامه نده .

میثم بهرامیMeysamBahrami



درد کنار...

کنار چه آرامش پر دردی دارد 
می دانم تو هم روزی کنار می روی 
می پرســــــــی: می روم یا می کشم؟
می گویم  :کنارمی روی  و درد می کشی
می پرســــــــی: چه دردی؟
میگوییم :
درد کنار گذاشته شدن درد تنهایی 
درد کنـــــــــــــــــــــــــــــــــار...
میثم بهرامیMeysamBahrami




در پی تو ...


   پرده صحنه بیفتاد و دلم سوی تو رفت


 

  چشم بیچاره من دربه در موی تو رفت


 

   من ندانستم از آن روز چه شد که از پی باد


 

  دیده از آن تو شد همره گیسوی تو رفت


 

میثم بهرامی

یادت نمی آید

دلم هوای کودکی دارد

هوای همان روزهایی که 

همه حواسشان به بوسه هایمان بود 

تو خیلی کوچک بودی 

یادت نمی آید ،

هر بار که تو را می بوسیدم 

همه برایم دست می زدند.

میثم بهرامیMeysamBahrami


بیهوده سر شد

آرامش شبها ی من بی تو ، 
نه ، هرگز نمی شود .
تو که نیستی یاد تو آشوبی به پا می کند که آن سویش ناپیداست . 
دلهره شب های من بیهوده نیست ،
بیهوده روزهایی بود که 
بیهوده بی تو سر شد .
میثم بهرامیMeysamBahrami

به خدا تماشا نداشت

تمام کوچه های

خیابان منتهی به

در آغوش کشیدنت

پر بود از چشمانی که

می خواستند

بوسه هایمان را 

بشمارند.

خیابان که تمام شد 

لبهایمان خشکید 

و بوسه ها را باد برد. 

میثم بهرامی

داستان بی انتها

انتهای هیچ کوچه بن بستی
ادامه داستان ما را یاری نکرد.
برای به آغوش کشیدنت
کوچه می بایست
بی پنجره می بود
تا نگاهمان بی انتها شود
و بوسه هایمان بی پروا
.

میثم بهرامی

تو نیستی

خاطراتم را که می نوشتم
گاهی ویرگول میگذاشتم و می ایستادم
هر بار که می ایستادم تو خیلی دور میشدی
ایستادم تا نگاهت کنم که دیدم دیگر تو نیستی
میثم بهرامی

ما آدمها همیشه تنهاییم

آنچه دیدم

کمی آنسو تر از این خانه دلی می شکند 

و کلاغ از سر سرما پی یک تن تن سرد ، می پرد تا که بدزدد همه دارایی یک کودک بی جان که کمی نان و بسی دلهره است.

روزگاریست پر از های نبودن، نشدن و چه ترسی به تنش دارد از این ژرف پریدن تن بی جان ، دل بی بال و نگاهی که پر از شور و صداست .

میثم بهرامی Meysam Bahrami

جانا

از دیده و دل جان به سر آمد جانا
جان سر شد و جانان به سر آمد جانا

اینبار دلم دست تو مهمان و شد و باز
جان ریخت به پیمانه غم آمد جانا

میثم بهرامی Meysam Bahrami

درد دارد؟

دیگر نه بال پریدنی هست و  نه پای رفتن به بام بلند 

برایم از زمین بگو .درد دارد کشیدن بال های زخمی به روی زمین؟

درد دارد؟!

میثم بهرامی Meysam Bahrami

گاهی

گاهی تو باید سر کنی با آنچه من سر می کنم 
یا باید از من بگذری یا دیده را تر می کنم 
گاهی تو باید بنگری که آنجا چه آمد بر سرم 
یا همره اشکم شوی یا خاک بر سر می کنم 

میثم بهرامی Meysam Bahrami

هیچگاه نا امید مشو

هیچگاه نا امید مشو
چه بسا آنچه می شنوی، آنچه می بینی و آنچه در سرت می گذرد آزمونی بیش نباشد .
در جهان من امید را به لبخندی دوخته اند و مهربانی را بر لبی آویخته اند که توان بوسیدن دارد .
به مهر چشمانت به گرمای دستانت باور داشته باش.

میثم بهرامی Meysam Bahrami

نگران نباش

میثم بهرامی Meysam Bahrami

همدم

چشمان تو یک نگار گر کم دارد 
از داغ تو باغ و باغبان غم دارد 
از بس که سروده ای نم چشم مرا
زین پس دل من دوباره همدم دارد 

میثم بهرامی Meysam Bahrami

پیوند

میثم بهرامی Meysam Bahrami

تنهایی

میثم بهرامی Meysam Bahrami

روزگاری که چه گویم

میثم بهرامی Meysam Bahrami


اینجا ایران است

میثم بهرامی Meysam Bahrami

نشکن

یا برو یا که بمان و این دل ما را نشکن

ور نه این خوب نمایی سخنی بیش نبود

میثم بهرامی Meysam Bahrami

غم انگیز

دل بشکسته من از لب نی تیز تر است 
لب خشکیده ام از مهر تو پاییز تر است
گرچه می خندم واین خنده شده همره روی 
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است

میثم بهرامی Meysam Bahrami

پند

میثم بهرامی Meysam Bahram

خوش است

گویند بهشت با یکی حور خوش است 
بردن به بهشت با چک و زور خوش است 
ای آنکنه ندیده ای بهشت و پَر و حور 
بگذار و برو ترکیه با تور خوش است

میثم بهرامی Meysam Bahrami


... شدند

زمانی که مَرد مُرد،

دخترانش بی پدر، پسرانش پولدار ، همسرانش بی شوهر ، دامادهایش ثروتمند ، بدهکاران خرسند، بستانکاران پشت سر هم به خط ، زمین هایش تکه تکه و خانه هایش ویرانه شدند.
تا اینکه روزها گذشت و آسمان خراشی در آن نزدیکی دیده شد .

میثم بهرامی Meysam Bahrami
 28 خرداد 1394

دل

میثم بهرامی Meysam Bahrami

یادم کند

میثم بهرامی Meysam Bahrami

یاد باد ...

میثم بهرامی Meysam Bahrami

جنگ و ...

میثم بهرامی Meysam Bahrami