اشک ها مرا ببخشید ...
- جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ب.ظ
دیگر هیچ کس
را دوست ندارم
دلم دیگر پناه کسی نیست
چشمانم هیچ زشتی را زیبا نمی بینند
آخرین بوسه را فراموش کرده ام ،
روزها گذشته است و لبانم از بس نبوسیده ام
خشک شده اند .
وای بر من که
نمی دانم چرا آغوش گرمم
از سرما بر خود می لرزد
و نسیمی خنک
اندامم را به لرزه می اندازد .
دیگر بر تمام ندیدن هایم ،
بر تمام بوسه های سالیان دور
و بر تمام دوستت دارم هایم
اشک می ریزم
و برای اشک هایم
مگر لب های خشکیده ای
که بوسیدن را هم فراموش کرده اند چیزی
ندارم .
اشک ها مرا ببخشید ...
میثم بهرامی
- ۹۵/۰۷/۳۰