پنجره
- دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ب.ظ
با یاد تو از
پنجره تا پنجره من داد کشیدم
خاموش نشستی و
برایت غم فرهاد کشیدم
دیوانه شدم بس که نبودی تو کنارم
دیشب رخ بیتای
تو بر باد کشیدم
چندیست دلم
تنگ نگاهت شده جانا نگرانم
با این همه لب
های تو را لب نزده شاد کشیدم
شهریور امسال
هم از نیمه گذشت با که بگویم
شیدایی چشمان
تو را از شب مرداد کشیدم
رفتی ونگفتی
که چه آمد سر این دل
رنج از غم
دوری ز همان دیده که افتاد کشیدم
از دست تو باید به که گویم چه بگویم
که این ها همه از دست توهمزاد کشیدم
لب های تو شادند و تو از من که ندانی
از چهره مهربان
رخی در هم نا شاد کشیدم
میثم بهرامی
- ۹۵/۰۶/۱۵