از دیده و دل جان به سر آمد جانا
جان سر شد و جانان به سر آمد جانا
اینبار دلم دست تو مهمان و شد و باز
جان ریخت به پیمانه غم آمد جانا
میثم بهرامی Meysam Bahrami
دیگر نه بال پریدنی هست و نه پای رفتن به بام بلند
برایم از زمین بگو .درد دارد کشیدن بال های زخمی به روی زمین؟
درد دارد؟!
میثم بهرامی Meysam Bahrami
گاهی تو باید سر کنی با آنچه من سر می کنم
یا باید از من بگذری یا دیده را تر می کنم
گاهی تو باید بنگری که آنجا چه آمد بر سرم
یا همره اشکم شوی یا خاک بر سر می کنم
میثم بهرامی Meysam Bahrami